در ایران، نوشتن، آنهم نوشتن داستان، اگر برای شهرت و نام و اشغال پست و مقام
نباشد، کاری است استخوانسوز و شوقی است کاملاً شخصی. بگیر بندبازی است آنهم از آن
نوعش که خود بندباز میداند نود و نه درصد بیم افتادنش میرود، آنهم افتادنی
زندگیسوز، و ناکامی و مرگ سهم این افتادن است. درست مثل آرش کمانگیر که میدانست
رهاکردن تیر مساوی است با مرگ چه «پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز» و هیچ
داستاننویس اصیل و متعهد به نفس هنر نوشتن را، به یاد نمیآورید در این ملک که
برای ثروتمند شدن به نوشتن قصه روی آورده باشد. (برای همین تمام قصهنویسان خوب ما،
کار دیگری داشتهاند برای گذران و کسب روزی، معلم بودهاند و کارمند مثلاً)
چنین است که هنرمندان و نویسندگانی داشتهایم که خوب شروع کردهاند، اما چون نوشتن
را وسیلهای کردهاند برای رسیدن به آلاف و الوف دنیایی، فضای کاری آنها کمکمک
(یا ناگهانی حتا) کدر شده و کدرتر و تبدیل شدهاند به مانداب و تمام...
به قول پری شادخت شعر، فروغ فرخزاد، که اتفاقاً از متولدان ماه دی است و بد نیست به
او و شعرش استناد کنیم:
«چون جنینی پیر با زهدان به جنگ
میدرد دیوار زهدان را به چنگ
زنده اما حسرت زادن در او
مرده اما میل جاندادن در او
نامده هرگز فرود از بام خویش
در فرازی شاهد اعدام خویش
کو به کو در جستجوی جفت خویش
میدود معتاد بوی جفت خویش»
و درنهایت:
«بر فرازش، در نگاه هر حباب
انعکاس بیدریغ آفتاب
خواب آن بیخواب را یاد آورید
مرگ در مرداب را یاد آورید»
شین پرتو متأسفانه یکی از همین نویسندگان است با آغازی بسیار روشن و چشمگیر که در
میانهی راه به بیراهه میزند و حیف. علی شیرازپور پرتو، در ابتدا همراه صادق
هدایت و بزرگ علوی، کتابی درمیآورد به نام «دیو، دیو، انیران». هر نویسنده داستانی
تاریخی در این کتاب آورده و همین کار و چند کار بعدی نام شین پرتو را در کنار هدایت
و علوی مطرح میکند. بعد «فریدون کار» در «پنج شعلهی جاویدان» داستانهایی میآورد
از هدایت، علوی، چوبک، جمالزاده و شین پرتو که باعث میشود اهل کتاب، کتابهای
بعدی شین پرتو را با شوق انتظار بکشند و بخوانند.
او دوم دی 1286 در کنگاور متولد میشود. در 1309 مجلهی «آرمان» را منتشر میکند که
نشریهی قابل تأملی بوده در آن زمان. بعدتر است که شین پرتو به سرینویسی دست
میزند و به چاه گود شهرت میافتد و حیف...
اما نویسندگان جوانتر باید نسلهای پیشترشان را بشناسند و نوشتن ما درمورد این
دسته از نویسندگان به این خاطر است. آثار شین پرتو اینهاست:
زندگی فردا است، سال 1310 ـ در گرو پول، 1310 ـ پهلوان زند، 1312 ـ کو عشق من،
ویدا، 1313 ـ کام شیر، 1325 ـ سایه شیطان ژینوس، 1325 ـ گزیدهی داستانها، دو جلد،
1329 ـ قهرمان ایرانشهر، 1332 ـ چشمه سیماب، 1338 ـ بازیهای هستی، 1347 ـ داغ
شقایق، 1352 ـ بیگانهای در بهشت، 1352 ـ خانه نمک، 1353 ـ آخرین پیکار، 1354 و...
شین پرتو داستانهای تاریخی را به نثری شاعرانه نوشته. کارهای او را آن زمان، نوعی
غزل منثور میدانستند. «بیگانهای در بهشت» را متأسفانه در هجو صادق هدایت نوشته
است که سمت استادی داشته به نویسنده. آن روزها رسم بود برای نامدار شدن و ره
صدساله را یکشبه رفتن، مقاله و کتابی مینوشتند در هجو صادق هدایت و هرچه بد به
قلمشان میآمد به این نویسندهی آزاردیده و خوب نسبت میدادند، همین «بیگانهای در
بهشت» و «دارالمجانین» جمالزاده، دو نوشتهی هتاک و سست و ناجوانمردانه است
دربارهی صادق هدایت. درخانه اگر کس است، یک حرف بس است به گمان ما...
پینوشت:
عکس دوم شین پرتو را همراه صادق هدایت و بزرگ علوی نشان میدهد. عکس از «پایگاه صادق هدایت» برداشته شده است.
ماخذ : http://www.khazzeh.com/archives/text/000099.php