سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرهیختگان

صفحات

آمار

v بازدید روزانه : 9 بازدید

v بازدید دیروز : 10 بازدید

v کل بازدیدها : 152681 بازدید

برچسب

بیوگرافی[10] . زندگینامه[10] . بزرگان[5] . زندگی نامه[5] . مشاهیر[5] . چهره های ماندگار[4] . دانشمندان[3] . سرگذشت[3] . نامداران[3] . اساتید[2] . اورد . اورود . بابک خرمدین . بزرگ . آتوسا . ابوریحان محمد بن احمد بیرونى . احمد شاه مسعود . ارد بزرگ . ارود . رودکی . پروین اعتصامی . جامعه شناسان . چهرهای ماندگار . حکما . حکیم عمر خیام . دانش . سعدی . سهراب سپهری . سورنا . شاعر . شاعران . شعر . شیخ الرئیس ابو علی سینا . علی اکبر دهخدا . فردوسی . فلاسفه . کبیر . که بود . کوروش . کیست . کیست ؟ . لوئی کان . محمد مصدق . محمدبن زکریای رازی . محمود حسابی . ویکی پدیا . میرزا تقی خان امیر کبیر . نادر اردلان . نادر شاه افشار . ناصرخسرو قبادیانى . ستارخان سردار ملی . سرخ جامگان .

آرشیو

88/4/31 :: 11:23 عصر

ابن سینا (شیخ الرئیس ابو علی سینا) یا پور سینا (980 - 1037) دانشمند, فیلسوف و پزشک ایرانی, 450 کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته است که تعداد زیادی از آن‌ها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتون او را مشهورترین دانشمند سرزمین‌های اسلامی می‌داند که یکی از معروف‌ترین‌ها در همه? زمان‌ها و مکان‌ها و نژادها است. کتاب معروف او کتاب قانون است.

ابن سینا یا پورسینا حسین پسر عبدالله زاده در سال 370 هجری قمری و در گذشته در سال 428 هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفته‌اند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجة‌الحق شرف‌الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ترین کتاب‌های او عبارتند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی.

«بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگ‌ترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ‌یک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌ای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگ‌ترین کسی است که از عهده این کار برآمد.»(اموزش و دانش در ایران، ص125)

«وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود.»(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص493)


بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:


پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ??? از مادر زاده شدم .نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند.

در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه می‌آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.

ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می‌گفت می‌گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می‌پرداختم و آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامی‌گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.

چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی‌رفت در کوتاه‌ترین زمان در این رشته موفقیت‌های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می‌کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.

بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمی‌فهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی‌یافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنان‌که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده‌بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید می‌شدم و می‌گفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان می‌گذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار می‌گشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بی‌درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواری‌های آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال ??? بود و تازه ?? سالگی را پشت سر نهاده بودم.

وقتی من وارد سال ?? زندگی خود می‌شدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمی‌دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.

چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتاب‌هایی نوشته بودم. در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آواره‌ای در شهرها می‌گشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/6/67/Hamadan1.jpg
ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و در آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس‌الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد 4 ماه در زندان بسر برد و در زندان 3 کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال ??? در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان می‌رفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و هم در آن شهر به خاک سپرده شد.
مهمترین آثار ابن سینا
الشفاء یا به پارسی شفا: این کتاب مهمترین و جامع‌ترین اثر مولف در فلسفه مشاء و مبین آرای شخصی اوست. کتاب دانشنامه گونه‌ای است در زمینه منطق،ریاضیات، طبیعیات و الهیات که در سال 410 قمری نوشته شده است. درابتدای کتاب، سخن ابو عبید عبد الرحمن محمد جوزجانی که بیانگر هدف و میزان تبعیت مولف از آرای ارسطوست،ذکر شده است. بخش منطق در نه فن و هر فن شامل چند مقاله است. عناوین آن عبارتند از مدخل،مقولات،باری آرمنیاس،قیاس،برهان،مغالطه و شعر است.این بخش 4 جلد از مجموعه را تشکیل میدهد.
اشعار ابن سینا
ابن سینا در شعر نیز دستی داشته و اشعار زیادی به زبان عربی سروده است و حتی منظومه‌هایی مثل قصیده ارجوزه در مسایل علمی ساخته است. اشعاری نیز به زبان فارسی از او روایت کرده‌اند که برخی از آن‌ها به نام دیگران نیز آمده است و با توجه به اسلوب و معانی آن‌ها باید در انتساب این اشعار به ابن سینا تردید روا داشت. ما در اینجا، برای آشنایی مختصر با اشعار ابن سینا، گزیده‌ای از مستندترین آنها را می‌آوریم:

غذای روح بود باده رحیق الحق که رنگ او کند از دور رنگ گل را دق به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین همای گردد اگر جرعه‌ای بنوشد بق به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق می از جهالت جهال شد به شرع حرام چو مه که از سبب منکران دین شد شق حلال گشته به فتوای عقل بر دانا حرام گشته به احکام شرع بر احمق شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق حـلال بر عـقلا و حـرام بر جهـال که می‌محک بود وخیرو شر از او مشتق غلام آن می‌صافم کزو رخ خوبان به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق چو بوعلی می‌ناب ار خوری حکیمانه به حق حق که وجودت شود به حق ملحق

* * * * * * * * * * * * * *

روزکی چـــــند در جهان بودم بر سر خـــــاک باد پیمودم ساعتی لطف و لحظه‌ای در قهر جان پاکــــیزه را بــــیالودم با خرد را به طبع کردم هجو بی خرد را به طمع بـــستودم آتـشــــــی بر فروخــــــتم از دل وآب دیده ازو بــــــــپالودم با هواهای حرص و شــیطانی ساعــــتی شادمـــان نیاسودم آخر الامر چون بر آمد کـــــــار رفتـــم و تخم کشته بدرودم کـس نداند که مــن کـــجا رفتم خود ندانم که من کجا بودم

* * * * * * * * * * * * * *

می حاصل عمر جاودانی است، بده سرمایه? لذت جوانی است، بده سوزنده چو آتش است، لیکن غم را سازنده چو آب زندگانی است، بده

* * * * * * * * * * * * * *

دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت اندر دل من هزارخورشید بتافت آخربه کمال ذره‌ای راه نیافت

* * * * * * * * * * * * * *

مایـــیم به عفو تـو تــولاکرده وز طاعت معصیت تبرا کرده آنجا که عنایت تو باشد، باشد ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده

* * * * * * * * * * * * * *

هر هیأت و هر نقش که شد محو کنون در مخزن روزگار گردد محزون چون باز همین وضع شود وضع فلک از پرده غیبش آورد حق بیرون

* * * * * * * * * * * * * *

در پرده سنحق نیست که معلوم نشد کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد در معرفتت چو نیک فکری کردم معلومم شد که هیچ معلوم نشد

 

 



   1   2   3   4   5      >

آخرین ارسال ها


مشخصات

خانه v
مشخصات v
پارسی بلاگv
ایمیل v

رودکی

کورش کبیر

فردوسی

حکیم عمر خیام

نادر شاه افشار

ناصرخسرو قبادیانى

محمد مصدق

سورنا

بابک خرمدین

ارد بزرگ

ابوریحان محمد بن احمد بیرونى

محمدبن زکریای رازی

ابو علی سینا

سعدی شیرازی

باقر خان سالار ملی

محمد معین

قمرالملوک وزیری

دقیقی

قطران تبریزی

عبدالله موحد

محمد بن زکریای رازی

داوود پیرنیا

محسن هشترودی

علاء الدین بهروش

ساعد زمان

ابراهیم خواجه نوری

هادی خراسانی

کاظم حسیبی

محمد حسین ادیب

محمد رضایی پژند

هدایت الله ذکایی آشتیانی

منوچهر رشیدی

محمد حسین رهنوزد

میرجلیل رضوی

محمود رامیار

محمد حقیقت کیش

یوسف حسن زاده

ورتا

جلیل راشد محصل

پروین ابراهیمی

محمود ذوالفقاری

حبیب الله نجومی

عبدالله فریار

حسینعلی ملاح

کامبیز بهینا

تقی ابتکار

سید مهدی برقعی

حسن بیدادی

میربهادرقلی آریانژاد

نصرالله تابنده

وهاب پیروز پناه

محمد میرکرمانی

محمد اسماعیل خوشروان آذر

رضا تنباکوچی

رویا ابوالفضلی

بهمن خستو

غلامحسین دانشی

محمد خشنودی

فرخ حجت کاشانی

جلال حجازی دهاقانی

بیهقی

حسن تقی زاده

شهید بلخی

شهین بهجتی اردکانی

شاهین آخوندزاده

احمد هرندی هاشمی

غزاله علیزاده

غلامحسین ساعدی

علیرضا مصداقی‌نیا

عباس میرزا

علی شیرازپور پرتو

حسن صباح

صائب تبریزی

عظیم وهاب زاده

ذبیح الله منصوری

فخر گرگانی

ادیب الممالک فراهانی

احسان یار شاطر

اسماعیل اسماعیل زاده

ابوالحسن خان صبا

ابراهیم اسماعیل زاده

ابوالقاسم اباسهل

اردشیر جهانشاهی

احمد هرندی هاشمی

آرشیت

اشرف آل یاسین

کلنل علینقی وزیری

تیمورتاش

محسن کاوه راد

حبیب الله نجومی

هادی اکبر زاده

حسینعلی ملاح

مهدی اخلاقی

مصطفی اسلامیان

محسن شیخ الاسلامی

هوشنگ احراری

علی احمدی

نصرت الله باستان

حسین سندگل

حکمت رضوی زاده

عبدالله پور بختیاری

علیرضا رهائی

علیرضا افضلی پور

علی اکبررمضانیان پور

علی‌اکبر امیرزرگر

عباس امیرجمشیدی

فرامرز افشارطارمی

محسن بهرامی

محمد اکبری

حسین اصل سلیمانی

هرمز دیار اعتمادی

ابوطالب بیگی

حمیدرضا ابطحی

مهدی سمسار

زهرا اعلمی هرندی

عذرا آزموده

خسرو برگی

مصطفی اصالت

فرناز آموزگار هاشمی

فرید ابوالحسنی

فریده اعتصام

منصور یزدان بد

هادی احمدی آملی

کامران یزدانی کچویی زاده

علی اکبر صبوری

عبدالله جعفر علی جاسبی

عبدالله فریار

عظیم وهاب زاده

 

 RSS v
 Atom v

نویسندگان

áææì æÈáǐ

فرهیختگان

خبرنامه

 

designed by TMP